English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to set a good example U سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
model U سرمشق
patterns U سرمشق
fugle U سرمشق
pattern U سرمشق
copyslip U سرمشق
paragon U سرمشق
modeled U سرمشق
exemplars U سرمشق
exemplar U سرمشق
pacemaker U سرمشق
pacemakers U سرمشق
models U سرمشق
modelled U سرمشق
paragons U سرمشق
leads U سرمشق تقدم
lead U سرمشق تقدم
modeling U سرمشق دهی
example U سرمشق عبرت
to serve ad an example U سرمشق شدن
examples U سرمشق عبرت
modeling U سرمشق گیری
to give an example U سرمشق شدن
to take example U سرمشق گرفتن
typical U سرمشق بارز
give an example U سرمشق شدن
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
agreeability U خوبی
goodness U خوبی
nicety U خوبی
wellness U خوبی
admirableness U خوبی
agreeableness U خوبی
goodliness U خوبی
primeness U خوبی
charmingness U خوبی
niceness U خوبی
Excellency U خوبی
Excellencies U خوبی
niceties U خوبی
good wishes U ارزوی خوبی
I made a decent profit. U سود خوبی بر دم
a nice guy U آدم خوبی
the work was well paid U پول خوبی
poverty is a good test U خوبی است
the watch is warranted U خوبی ساعت
bovarism U بوواری خوبی
epicurus U و خوبی است
our library is well stocked U خوبی دارد
a nice guy U مرد خوبی
lambhood U بره خوبی
as good as U بهمان خوبی
graced U زیبایی خوبی
excellence U خوبی تفوق
graces U زیبایی خوبی
gracing U زیبایی خوبی
with the best of them <idiom> U به خوبی هرکس
grace U زیبایی خوبی
fineness U لطافت خوبی
worse for wear <idiom> U نهبه خوبی جدیدتر
He pocketed a tidy sum. U پول خوبی به جیب زد
out of kilter <idiom> U دربالانس خوبی نبودن
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
kick up one's heels <idiom> U زمان خوبی داشتن
maintain U به خوبی مراقبت شده
maintained U به خوبی مراقبت شده
Both of us will make a good team. U ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
maintains U به خوبی مراقبت شده
what a nice man he is! U چه ادم خوبی است !
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
feel like a million dollars <idiom> U احساس خوبی داشتن
He is a good ( nice ) fellow(guy) U اوآدم خوبی است
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
She made a good wife. U اوزن خوبی ازآب درآمد
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
It is avery good ( an original ) idea. U فکر بسیار خوبی است
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
What find bath. U عجب حمام خوبی است
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
Good number ! U حقه [نمایش] خوبی بود!
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
paragon U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
fizzle out <idiom> U خراب شدن بعداز شروع خوبی
quality U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
well handled U بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
qualities U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragons U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
we went for a good round U گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
He has a strong punch. U ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to follow any ones example U سرمشق کسیراپیروی کردن بکسی تاسی کردن
blessing in disguise <idiom> U [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
optical U طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics U UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline U رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. U او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well U خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin U پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
the well was a bad producer U ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
go on <idiom> U گذاشتن
mislays U جا گذاشتن
put U گذاشتن
puts U گذاشتن
putting U گذاشتن
run home U جا گذاشتن
to run in U تو گذاشتن
teasing U سر به سر گذاشتن
to trample on U گذاشتن
placement U گذاشتن
placements U گذاشتن
to pickle a rod for U گذاشتن
leaving U گذاشتن
mislaying U جا گذاشتن
mislay U جا گذاشتن
to lay it on with a trowel U گذاشتن
let U گذاشتن
infiltrate U گذاشتن
lets U گذاشتن
loads U گذاشتن
getting on in years U پا به سن گذاشتن
infiltrated U گذاشتن
ti turn in U تو گذاشتن
infiltrates U گذاشتن
apostrophize U گذاشتن
letting U گذاشتن
infiltrating U گذاشتن
take in U تو گذاشتن
mislaid U جا گذاشتن
question answer U در صف گذاشتن
place U گذاشتن
leave U گذاشتن
places U گذاشتن
inculcate U پا گذاشتن
misplace U جا گذاشتن
load U گذاشتن
to take in U تو گذاشتن
lays U گذاشتن
lay U گذاشتن
placing U گذاشتن
inculcating U پا گذاشتن
inculcated U پا گذاشتن
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
inculcates U پا گذاشتن
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . U با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
mouthed U در دهان گذاشتن
hang-ups U معوق گذاشتن
mortgaging U گرو گذاشتن
hang-up U معوق گذاشتن
mouths U در دهان گذاشتن
hang up U معوق گذاشتن
strands U تنها گذاشتن
strand U تنها گذاشتن
exposing U بی پناه گذاشتن
to put a way U کنار گذاشتن
earmark U کنار گذاشتن
to sow mines U مین گذاشتن
undercharge U کم خرج گذاشتن در
split hairs <idiom> U فرق گذاشتن
to put by U کنار گذاشتن
salve U ضماد گذاشتن
trace U اثر گذاشتن
traced U اثر گذاشتن
traces U اثر گذاشتن
mortgages U گرو گذاشتن
to take in a reef U بادبان را تو گذاشتن
mortgage U گرو گذاشتن
mouthing U در دهان گذاشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com